-
برنامه امشب رادیو با من!
پنجشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1391 22:49
گاهی فکر می کنم رفته ام لای یک ورق کاهی پیچیده شده،نشسته ام و دارم به آدمها نگاه می کنم.دوست دارم حرف بزنم ولی انگار از بعد عید کسی صدای مرا از لای این ورق نمی شنود. دوست دارم بگویم شما هم شده که به شدت از خودتان بدتان بیاید ولی در همین بد آمدنتان بخواهید به خودتان و قدرت جاذبه ی تان لبخند ناشی از پیروزی بزنید؟هرچند...
-
عکس رنگی از اعصاب
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1391 00:35
یه کتاب دستم گرفتم:هیچ کس مثل تو مال اینجا نیست،میراندا جولای. سر کلاس ازریابی طرحها.نویسنده داشت می گفت که چطور بدون استخر به چند نفر شنا می خواسته یاد بده. استاد هم بی وقفه می گفت که چطور طرحهای توسعه جواب ندادند.منم یهو شروع کردم مدادم رو بتراشم تا باهاش بنویسم که این نویسنده مثل من خله! یهو به این فکر کردم که برم...
-
اوهوم
دوشنبه 7 فروردینماه سال 1391 13:35
فریبا وفی داره می گه که چطور با یه عالمه ترس از دنیا،تو خودش مچاله شده.منم دارم به این فکر می کنم که آره باید تو خودت مچاله بشی.نه اینکه مثل یه بچه دوساله منتظر یه آشنا باشی تا بیاد و بغلت کنه و از ترسهات نجاتت بده. تو دوران ریکاوری به سر می برم.همچین که وسواسهای فکری ام بالا می زنه مثله یه روان شناس آروم می آم و دست...
-
صنوبر من
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1390 22:32
چهار سال پیش یه وبلاگ ساختم چند روز پیش تصمیم گرفتم که پاکش کنم. چند لحظه پیش خواستم که یه خانه ی جدید داشته باشم. و الان صنوبرم را کاشتم!